قسمت سوم انسان کامل از نظر ابن عربی و ملاصدرا  

لزوم شناخت انسان کامل

از شگفتيهاي آفرينش و عجايب خلقت, انسان کامل است. خداوند انسان را «عالم صغري» و شبيه به «عالم کبري» آفريده است؛ بنحوي که مجموع ديگر عوالم در او موجود است. ذات اين انسان موصوف به تمام اوصاف جمالي و کمالي, آثار و افعال, عوالم و نشآت و خلايق, لوح و قلم, قضا و قدر, فرشتگان و افلاک, عناصر و مرکبات و بهشت و دوزخ است. خلاصه اينکه انسان کامل نمونه اي از ذات, صفات و فعل حقتعالي است.

بنظر ابن عربي:

آدم بر صفت الهي آفريده شده است و واجد کمالات الهي و حقيقت اسماء اوست. نسبت به حق از جهت باطن, اکمل از نسبت او در دنيا و ظاهر است.

آدمي مظهر تجلي الهي در مرآت وجود است. خداوند خواست خود را در آيينه بنگرد, آدم را خلق کرد تا مظهر اين تجلي الهي باشد. در نتيجه, انسان کامل مظهر جميع اسماء الهي است.

با وجود اين اوصاف, بايد انسان کامل و عالم صغير, شناخته شود, زيرا که او سرّ بزرگي از معرفت الهي است و معرفت الهي جز با شناخت اين انسان ميسّر نيست چون او باب الهي و ريسمان محکم است و بوسيلة اين ريسمان مي توان به جهان اعلي متصل شد.

بر هر انساني لازم است راز انسان کامل را دريافت و گنجينة آن را بگشايد و او را بشناسد و اين مطلب همان ضرورت شناخت پيامبر  است که «هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد بر زمان جاهلي مرده است». زيرا حيات و زندگي انسان در جهان جاويد منوط به دانشهاي حکمت الهي است و اين امر در وجود انسان کامل نهفته است. بهمين دليل در آية کريمه آمده است: «من يطع الرّسول فقد اطاع الله...».

خداوند متعال قوام عالم را در انسان کامل جمع نمود و آن را مختصر کتاب خود و جامع قواي عالم قرار داد و به دنبال خلقت انسان, وسائط, مرکبات, روحانيات و ساير امور را در او ايجاد نمود.

بنظر ابن عربي:

در واقع نسبت انسان کامل با عالم, همانند نسبت نگين با انگشتري است. همانطور که پادشاهان اگر بخواهند ختم يک نامه کرده و محافظت از آن کنند, با مهر نگين خود بر آن مي زنند, کمال عالم و اتمام و حفاظت از عالم نيز بموجب انسان کامل است.

انسان کامل بموجب کرامت و موهبت الهي, حامل اسماء و صفات اوست در نتيجه واجد کمالات اول و آخر و ظاهر و باطن گرديده و به هر چيزي داناست. البته گاهي انسان اين صفات الهي را ملک خود دانسته و غصب مي کند و «ظلوم» مي گردد و چون نفهميده است که اين صفات را بايد به صاحب آن بازگرداند «جهول» مي شود. پس هر کس بخواهد از اين دو صفت ظلوم و جهول خلاصي يابد بايد امانت الهي را به اهل و صاحب آن باز گرداند.(

بر اساس نظرية ابن عربي و ملاصدرا, معرفت به انسان کامل مساوي با شناخت ذات, صفات و افعال الهي و علم به عالم صغير و معرفت به نگين انگشتري عالم است و اگر کسي بدون اين معرفت از دنيا برود در حکم افراد دوران جاهليت است.

 انسان کامل, صورتي از آسمانها و زمين

انسان کامل مظهر جميعت کل است. شروع خلقت انسان کامل و صورت او, آدم(ع) و غايت او محمد(ص) بوده است. در طي اين مدت استکمال و تدريج رخ داده تا انسان کامل به مرحله ظهور برسد. سماوات سبع در آية کريمه: «... ثم استوي الي السماء فسوَّهُنَّ سبع سماوات...»  حاکي از ساختار همين انسان کامل است و براي باطن و عقل او هفت درجه وجود دارد که عبارتند از: «نفس, قلب, عقل, روح, سرّ, خفي و اخفي». آية کريمه: «کيف تکفرون بالله و کنتم امواتاً فاحياکم, ثم يميتکم و ثم يحييکم, ثم اليه ترجعون»  نيز اشاره بهمين خلقت تدريجي انسان کامل دارد و بيان کنندة خلقت انسان از پايينترين مراتب, صورتي بعد از صورت و حياتي بعد از ممات و کمال بعد از نقص است تا برسد به خداي سبحان يعني همان جايي که از اول بوده است. «کما بدأنا اول خلق نعيده...».

ابن عربي معتقد است:

موجودات در چهار عالم خلاصه مي شوند. عالم اعلي و آن عالم بقا است. عالم استحاله و آن عالم فنا است. عالم تعمير و آن عالم بقا و فناست و عالم نسبت که عالم اعراض است. جميع اين عوالم نيز در دو موطن خلاصه مي شود, يکي موطن عالم اکبر و خارج از انسان است و ديگري موطن عالم اصغر که انسان کامل است. با اين وصف انسان کامل نسخة جامع عالم و جام جهان نما و خلاصة عالم ممکنات است.

با اين اوصاف, انسان کامل علت ايجاد و بقاي عالم از ازل تا ابد و دنيا و آخرت است.

انسان کامل خليفة خدا در زمين و کلمة جامع و نمونة مشتمل بر کتب الهي است؛ کتابي که همة آن به دست رحمان نوشته شده است. انسان کامل روح اعظم و جامع جميع عالم کبير است زيرا مبدأ و صورت و غايت کل و بذر عقول و نفوس و ثمرة شجرة افلاک و آنچه که بين اينهاست از معقول و محسوس است.

روح اعظم از نظر علمي و عيني شامل جميع ممکنات است. اين روح انسان کامل و خليفة خدا در آسمان و زمين است. اشتمال روح اعظم از نظر علمي بر عالم به اينصورت است که روح اعظم, قلم حق است که نقش صور حقايق را بنحو کثرت و تفصيل ترسيم نمود, سپس ارقام اسرار را بر لوح قدرها نوشت و سپس بر اين لوح, نفس و خيال و ساير مشاعر کلي و مدارک عقلي را نگاشت.

اشتمال روح اعظم بعينه بر جميع ممکنات به اين شکل است که ذات آن صورت کل است همانطور که فاعل و غايت کل بود و صورت هر چيزي تماميت آن چيز است. بنابرين چون انسان کامل صورت کل است, همه چيز است.

اشتمال روح عقلي انسان کامل بر جميع ممکنات بسبب اين است که کتاب مبين مشتمل بر نمونه هاي عوالم و جزئيات و افراد آن است, قبل از اينکه به ملأ اعلي و روح اعظم متصل شود. ولي بعد از وصول, ديگر فرقي ميان قلم حق و آن روح عقلي از جهت شمول بر کل بودن نيست.

بنظر ابن عربي:

انسان عبارت از مجموع عالم است. انسان صغير مختصري از عالم کبير است از اينرو اين انسان صغير مدرک عالم کبير بوده و خداوند تمام جزئيات عالم کبير را با انسان مرتبط کرده است. انسان به صورت اسم الله خلق شده است, اين اسم جميع اسماء را در بر دارد و اگر چه از نظر جسمي صغير است ولي متضمن جميع معاني و در برگيرندة عالم کبير است. انسان کامل چون به صورت الهي خلق شده است, تمام قوا و حواسش با بُعد الهي کار مي کند بنابرين با چشم خدا مي بيند, با خدا شاد مي شود و در همه امور با خداست.

در اينکه انسان کامل صورتي مختصر از آسمانها و زمين و مقام جمعيت کل است, ابن عربي و ملاصدرا هر دو همعقيده اند, ايشان او را کلمه جامع و جام جهان نما مي دانند.

ادامه دارد